عــــــــاشق تنـــــــــهــــا

 باید بازیگر شوم ،


آرامش را بازی کنم …


باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم …


باز باید مواظب اشک هایم باشم …


باز همان تظاهر همیشگی : ” خوبم … ”


برچسب‌ها:
[ دو شنبه 13 خرداد 1392برچسب:, ] [ 23:24 ] [ ] [ ]

دوره دموکراسی گذشته میزنم لهت میکنم!

 دیشب یهو دلم کودتا کرد…
تو رومیخواست…
سرم رو کردم زیر بالش اروم به دلم گفتم:
خفه شو…!
دوره دموکراسی گذشته میزنم لهت میکنم!


برچسب‌ها:
[ دو شنبه 13 خرداد 1392برچسب:, ] [ 23:23 ] [ ] [ ]

.......

 اینروزا با دردام رفیــق فاب شــُدم
شــب لحافــ ِ تنهایــیم پـُر میشه از دردَم …
دوره کمــَرَم حلقــه میکنه دستاشـو …
در آغوش میکشــه این جسم ِ بی جونـــ ُ
نتــَرس !
خوشبختــَم باهــاش …


برچسب‌ها:
[ دو شنبه 13 خرداد 1392برچسب:, ] [ 23:21 ] [ ] [ ]

 

 اینجا دنیاست

هیچ چیز جای ِ خودش نیست !

زنـــدگی .. آدم هـــا .. قلب هـا ..

یا یکی بی دل است ! …..

یا دو دل!

یکی هم اینجــا…

بی تــو ……

دل توی ِ دلش نیست... .


برچسب‌ها:
[ دو شنبه 13 خرداد 1392برچسب:, ] [ 17:23 ] [ امید ] [ ]

   ساعت های دوريت روی مچــم بسته نمیشوند!

حلقه میشوند،

دور گــــــــردنــــــــم .................................!


برچسب‌ها:
[ دو شنبه 13 خرداد 1392برچسب:, ] [ 17:12 ] [ امید ] [ ]

 

 دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد.

 

در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می کرد. او که ساختن ستاره های کاغذی را یاد گرفته بود هر روز روی کاغذ کوچکی یک جمله برای پسر می نوشت و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا می کرد و داخل یک بطری بزرگ می انداخت. دختر با دیدن پیکر برازنده پسر با خود می گفت پسری مثل او دختری با موهای بلند و چشمان درشت را دوست خواهد داشت.


برچسب‌ها:
[ دو شنبه 13 خرداد 1392برچسب:, ] [ 17:4 ] [ امید ] [ ]

گل خشکیده

 

 ”قد بالای ۱۸۰، وزن متناسب ، زیبا ، جذاب و …

این شرایط و خیلی از موارد نظیر آنها ، توقعات من برای انتخاب همسر آینده ام بودند.

توقعاتی که بی کم و کاست همه ی آنها را حق مسلم خودم میدانستم .

چرا که خودم هم از زیبائی چیزی کم نداشتم و میخواستم به اصطلاح همسر آینده ام لا اقل از لحاظ ظاهری همپایه خودم باشد . تصویری خیالی از آن مرد رویاهایم در گوشه ای از ذهنم حک کرده بودم ، همچون عکسی همه جا همراهم بود .

تا اینکه دیدار محسن ، برادر مرجان....


برچسب‌ها:
[ دو شنبه 13 خرداد 1392برچسب:, ] [ 16:35 ] [ امید ] [ ]

به سلامتی عشق

دو تا رفیق عاشق یک دختر میشن
دختره میگه من 2 جام مشروب برای شما میارم
تو یکیش زهر ریختم....
هرکس زنده بمونه اون با من ازدواج میکنه...!
رفیق اولی میخوره میگه: به سلامتی این که من بمیرم
و رفیقم به عشقش برسه،
رفیق دومی میخوره میگه: به سلامتی این که من بمیرم
و رفیقم به عشقش برسه.
بعد دختره یه پیک میخوره میگه زهر تو این بود!
میخورم به سلامتی این که رفاقت این دو رفیق به هم نخوره...
به افتخاره همه دختر پسرهای باوفا وبامرام.....

 


برچسب‌ها:
[ دو شنبه 13 خرداد 1392برچسب:, ] [ 15:59 ] [ امید ] [ ]