باور
نیازمند چیزی بودم که باورش کنم
نگاهت بر من افتاد و باور کردم
خواهان کسی بودم تا باورش کنم
خود و رویاهایت را با من تقسیم کردی و باورت کردم
اما…
آنچه را که به راستی به آن نیازمند بودم
باور کردن خود بود
مرا به دنیای درونت بردی و با اکسیر عشق یاریم کردی
و به برکت توست
که امروز زنده ام ٬ لمس می کنم و باور دارم
کسی ٬ چیزی یا خود را
آری تنها به خاطر وجود توست
برچسبها:
صبر
تا تو را غرق در خاطراتت کنن :
یه آهنگ پیشواز …
دو خط شعر …
کمی هوای بهاری …
یک وجب پیاده رو …
یه جاده خلوت تو حوالی خونتون …
دو کلمه حرف …
بوی یه عطر خاص …
همه و همه کافیه برای اینکه تو چند ساعت وسط اتاقت دراز بکشی و خیره بشی به سقف ، یک آه بلند بکشی و توی دلت بگی : “سلامتی خودم و این همه صبرم” و صدای بارون بشه آرامش دهنده ترین آهنگ اون روزت
برچسبها: